سخنوری های پسرک - 1
موقعیت: کتاب جدیدی دستمه که تا حالا آریا اونو ندیده. منم دارم جلدشو (اول و انتهای کتاب) نگاه میکنم و اونا رو میخونم. پسرک هی میاد جلد روی کتابو در حالی کتاب تو دستمه نگاه میکنه، باز سرشو خم میکنه، جلد پشت کتابو نگاه میکنه و خودش متوجه میشه که تا حالا اونو ندیده. با یه حالتی از خواهش و انتظار میگه: مامان دَرشو باز کن توشو بدینیم (ببینیم)؛ برام بخونش!! موقعیت: کنارم دراز کشیده، داریم با هم برنامهی رادیو هفت رو نگاه میکنیم. یه آقایی داره یه ترانهای میخونه که شاد نیست. برگشته با یه روان&zw...